۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

جایی برای باد

چقدر وارونه ای زندگی!
که اینان بر تن پاره پارهء من قلاب می زنند
تا دیوارها را بر آن بیاویزند
که فلانی,
-تویی که از ترک فاصله می خواندی-
این دیوارها را بردار
و بر دوش بکش.

ای جلادان نامیرای من,
من سالها پیش به پای همین دیوارها جوانه زدم.
این جدایی فاصله نیست.
سهم باد است
که بیاید و
از میان ما گذر کند
می بینید؟
ما همه چیز را برای خود نمی خواهیم!!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

پس کاشکی زودترک نسیمی حتی، بوزد...

ناشناس گفت...

احسنت!
این جدایی فاصله نیست
سهم باد است
که بیاید و
از میان ما گذر کند...

عالی
واقعا شاعرانه بود
احسنت