۱۳۹۱ خرداد ۲۰, شنبه

بی حافظه

سرهاب ریده بینی
سرخاب بی افاقه
تنها لش و فتاده
دلها گشاد و پاره
بی جرم
بی جنابت
ان در پی شکارت
روز از پی حکیمی
شب در پی حکایت
کس را نباد هرگز
ول کرد بی عنایت
ما را گذر ندادند
در کوی
در خیابان
از هر طرف که رفتم
بی کوک و بی هدایت
جز وحشتم نی افزود
آن جِرم بی لیاقت