۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

سایه های من

سایه ای به ابهت دنیا
که روز رنگ می بازد
تا بدان شبیه شود

چراغها می آیند
جایی برای جفت پشه های عاشق
که وفایشان لحظه ایست
با هر قدم من
به دیگری دل می بازند
در آن تودهء سیّال

تو کجایی!؟
اکنون را نمی گویم
همیشه را می گویم
که نیستی تا ببینی چگونه در این توهم تو در تو
فقط با سایه ام جفت می شوم
و شب هنگام
که می آید و تمام سیاهی شب
سایه ام می شود

۳ نظر:

ناشناس گفت...

salam , man be roozam. midoonam be andazeye hameye bad ghol-haye donya bad gholi kardam amma ...

ناشناس گفت...

ooooooooooooooh! oon nashenas avaliye manam! farmehr

ناشناس گفت...

قسمت آخرش بسیار قشنگ بود