۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

من و سازمان ملی جوانان / مريم خانم و سوسن خانم

بعد از نقد حماسی سوسن خانم توسط مريم خانم و حملات همه جانبه ايشان به کليپ مورد علاقه کچل بابا(نيما) با دو کامنت روشنگر و شورانگيز سعی در اصلاح خط فکری ايشان داشتم که از قرار معلوم افاقه نکرد و ايشان هنوز بر موازين پوچ خود استوار مانده اند.
روزها می گذشت و من در پی راهکاری برای بيهوده نشان دادن نقد فرهنگ عامه بودم که ناگهان در تلويزيون ملی مان چشمم به آخرين شاهکار سازمان ملی جوانان روشن شد.(همان که جوانی از موتوری مسافرکش پياده می شود و ...)
اول فکر کردم که کاری طنز و برای خنده و شوخی است اما از آنجا که استاد مرحومم فرموده اند که "طنز شوخی بردار نيست!" بيشتر به محتوای کليپ مورد نظر (که در ارتباط با سهل و آسانگيری زندگی است) دقت کردم و ناگهان ياد مريم خانم افتادم و به اين فکر کردم که اگر ايشان برای يک کليپ بی سر و ته اينچنين تی شرت جر می دهند حالا اين را که سازمان ملی جوانان در راستای تئوری ها و دکترين قشنگشان برای ارشاد قشر جوان و اصلاح جامعه ترتيب داده اگر ببينند چه ها می کنند.
البته بعد از رفت و آمد های فراوان به وبلاگ مذبور تيرم به سنگ خورد چون اينطور که از شواهد پيداست ايشان در قيد وطن نيستند که کليپ مورد نظر را ديده باشند و تمام چشم انتظاری من بيهوده بوده است.
حالا از دوستان و سروران گرامی خواهشمندم اگر کسی اين شاهکار بی بديل سازمان ملی جوانان را در اينترنت آپ لود کرده آدرسش را برای من يا مريم خانم بفرستد تا ببينيم عاقبت مناقشه نقد فرهنگ عام وی/اس نقد جريان سازهای دولتی به کجا می انجامد.


پانوشت:آدرس فيلتر است؟اگر جز اين بود بايد متعجب می شديم!!

۲ نظر:

فرمهر گفت...

اولی شاهکاره مهرداد! دومی هم خوبه اما اولی یه چیز دیگه ست

فرمهر گفت...

کامنت قبلی رو برای
پست هایکو نوشته بودم! انگیزه ی این خط ممتد قبل از کامنتدونی چیه!؟!؟! خب آدم عاقبت نمیفهمه که دو مطلب با این خط محترم از هم جدا میشن یا باید خودت حدس بزنی مطلب جدیده! از این نظر میگم که یکی مثل من که گاهی برای متن جدید اسم نمیذاره با این غالب وبلاگ کارش با کرام الکاتبینه!از این حرفها گذشته در مورد سوسن خانوم باید بگم که به اعتقاد من نمیشه مثل نیروی محترم انتظامی بالای سر مردم ایستاد که مبادا حتی در عمیق ترین بخشهای روح و روانشون حتی به شوخی هم که شده نعوذبالله دست از پا خطا نکنن! این خودداری از فضولی در نحوه ی شادی کردن دیگران یکی از اصول اساسی دموکراسیه که ظاهرا متاسفانه دوستان خارج نشین هم به سبب تربیت و فرهنگ وطنی در قید رعایتش نیستن (و این خودش یکی از عوامل بیماری جامعه ی ماست خیلی بیشتر از سوسن خانوم و جیع هیستریکش!) یعنی همون حکایت که بعضا گروهی معتقدن که افراد جامعه حتی از انتخاب صحیح نوع پوششون هم عاجزن و نیاز به قیم دارن تا براشون به ضرب چماق تصمیم بگیره چی بپوشیم و چجور رفتار کنیم و چی گوش بدیم و چی بخونیم و همین طور تا الی ماشاالله، در حالیکه مته به خشخاش گذاشتن و گیر سه پیچه و به قول تو تی شرت جر دادن اونهم در مورد یک کلیپ ویدئو که سهوا نوحه و اشک و زاری و آه نیست و جماعت یه قری باهاش میدن وقت تلف کنی و بی سببه، چون از لحاظ فرهنگ سازی یک کلیپ ویدئویی سهم چندانی نداره و معمولا صرفا به عنوان سرگرمی باهاش برخورد میشه به نظر من فقط آدمهای ساده لوح یا لمپن هستن که یک خط کش دست میگیرن و سعی میکنن همه چیز رو در مقیاس خودشون بریزن و هر چیزی غیر از اون مقیاس رو نفی میکنن و به باد انتقاد میگیرن، جامعه یعنی مجموعه ی آدمها با سلایق متفاوت که باید محترم شمرده بشن مگر اینکه جنایتی رخ بده! این نوع موسیقی، موسیقی مورد پسند و محبوب من هم نیست اما این به این معنی نیست که دیگران هم حق ندارن دوستش داشته باشن و ضمنا شدیدا معتقدم که این قبیل زنجموره های فمینیستی اغلب فقط همه چیز رو خراب تر میکنه