پدر ها نمی روند
پدرها جای دوری نمی روند
پدرها هستند
پدرها هميشهگی هستند
پدر می شود نگاه آيينه
تا دخترک در آن بخندد
چشم در چشم پدر
پدر سايبان می شود
آنگاه که نور خورشيد چشم دردانه اش را گزيده باشد
پدر آغوش می شود
وقتی مردی غريبه بوی بابا می دهد
پدر قطره می شود
و می دود
تا بر گونه های دخترش بوسه بزند
و گاهی پدر خاطره می شود
و خاطره ها در کنار خاطره ها گم می شوند
و پدر ها گم می شوند
تا مرده باشند
و پدر ها می روند تا مرده باشند
و پدر ها گم می شوند
پاسخحذفتا مرده باشند
و پدر ها می روند تا مرده باشند
- ميام مبسوط مينويسم،زود ... -
هیچ غریبهای بوی پدر نمیدهد
پاسخحذفهرگز