آخرين زخم
همان اولی بود
که خود را از بند و دوز مرهم
رها ساخته
و چون لب گشود
رازی به تلخی راستی
برملا کرد:
بازی نخور مرد گنده!
اين ستاره ها که میبينی
کورسوی اميد نيستند
آنان نيز
- چون خودت -
سالها پيش
به خاموشی
تسليم گشتهاند
و درخشش آنها
تنها
شعبدهء سال نوری است
همان اولی بود
که خود را از بند و دوز مرهم
رها ساخته
و چون لب گشود
رازی به تلخی راستی
برملا کرد:
بازی نخور مرد گنده!
اين ستاره ها که میبينی
کورسوی اميد نيستند
آنان نيز
- چون خودت -
سالها پيش
به خاموشی
تسليم گشتهاند
و درخشش آنها
تنها
شعبدهء سال نوری است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر